۱. هی ماشینهای شخصی بوق زدند و من هی تقوای الهی پیشه کردم و با یادآوری کامنتهای شما، سوار نشدم. کمی آنطرفتر از من، دو تا خانم دیگر هم منتظر تاکسی بودند و من تقریبا پشتم به آنها بود. پیرمرد دوچرخه سواری از کنار خیابان رد می شد. به من که نزدیک شد، نیم نگاهی کرد و بعد در اقدامی عجیب، دستش را بالا آورد و به سمت رو به رو گرفت و همه انگشتها جز اشاره را بست! برگشتم ببینم دارد این طوری به چه چیزی اشاره می کند. دیدم آن دو تا خانم دارند سوار شخصی می شوند و پیرمرد میخواسته مرا هم متوجه کند که یک ماشین نگه داشته و من هم می توانم بروم سوار شوم! البته نشدمها!


۲. دم صبح خواب به شدت خنده داری دیدم که البته در حین خواب خنده داری اش را نمی فهمیدم و از شدت حرص خوردن از خواب پریدم. توی خواب و در حین همان حرص خوردنها، به یک نفر فحشی دادم که اصلا در دایره لغات من پاستوریزه نیست! ازخواب که پریدم حدود ۵:۳۰ صبح بود و من زیر پتو از شدت خنده به خودم می پیچیدم و سعی می کردم صدای خنده ام بلند نشود که فکر کنند جن زده شده ام!


۳. خانم و آقای جوان در حالی وارد اتاق مشاوره شدند که دختر کوچولوی سه ماهه زیبایی روی دستهای خانم خواب بود. از آن زوجهای خیلی جدی بودند؛ مخصوصا خانمه. ولی من نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و گفتم: "میشه بچه رو ببینم؟ من همه ش دلم پیششه." تازه دلم میخواست بوسش هم بکنم ولی رویم نشد. موقع خداحافظی هم ازش اجازه گرفتم بچه را چند لحظه بغل کنم! یک چنین مشاور بی جنبه ای هستم من!


۴. من دو تا خاطره تلخ اقتصادی از خردسالی ام دارم! یکی وقتی توی خیابان هی به بابا می گفتم پول بده و او می گفت ندارم و همان لحظه یک سکه پنج تومانی به یک گدا داد و من تا مدتها از کولش پایین نمی آمدم که: تو به من گفتی پول ندارم ولی به گدا پول دادی! و یکی دیگر زمانی که مامان میخواست از دستفروش توی کوچه جارو بخرد و یا پول پیشش نبود یا خرد نداشت که پول تو جیبی مرا که یک اسکناس بیست تومانی بود ازم قرض گرفت و تا بیاید آن را پس بدهد هزار بار منت گذاشتم که تو با پول من جارو خریدی! یعنی یک چنین خردسال بی ظرفیتی بودم. و حالا سارا هم به خودم رفته است. دیروز نمی دانم سر چی، مامانش یک پانصد تومانی از او گرفته، بعد امروز که سارا خانه بودهو مامانش بیرون، در عرض کمتر از دو ساعت، سه چهار بار زنگ زده به مامانش و سفارش کرده یک جایی برود کارت بکشد و پانصد تومان بگیرد و بیاورد پولش را پس بدهد! اصلا شما میتوانید هر چه جوک اصفهانی بلدید پایین این پست بنویسید


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها