مثل پاییز که در روح و تنم جا مانده

رفتم از یاد تو و آمدنم جا مانده

آسمان بودی و پیش تو کبوتر بودم

گوشه ی شانه ی تو پرزدنم جامانده

مرز آرامش من شانه ی پر مهر تو بود

عطر آرامش من در وطنم جامانده

خسته ام! درد دلم  قابل جراحی نیست

یاد تو در همه جای بدنم جامانده

مثل مرداب در ابعاد خودم محصورم

پشت رویای تو دریا شدنم جامانده

قدر دیدار تو، اندازه ی یخ کردن چای !

طعم خوشبختی مان در دهنم جامانده

من میان همه ی خاطره ها جاماندم

مثل پاییز که در روح و تنم جامانده

+ علی صفری


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها