سلام.

به هیچ وجه، مقدمه چینی ام نمی آید و ترجیح می دهم یک دفعه بزنم به دل مطلب!


چیزهایی که غالب مردم در مورد جذب می دانند شامل یک سری کلیات ناقص و چند تکنیک است؛ اما اینها همه ماجرا نیست. برای این که بتوانیم خواسته هایمان را جذب کنیم و کائنات را با خودمان همراه سازیم، لازم است که در شروع ما با کائنات همراه شویم و این، همان قدر که ساده نیست، ضروری و مهم است. 


یکی از اساسی ترین کارهایی که در این زمینه باید انجام داد، تلاش برای پاکی ظاهری و باطنی است. این که فقط دل پاک باشد» کافی نیست؛ لازم است علاوه بر دل، چشم و گوش و زبان و دست و پا و. هم پاک باشد و جالب است که استاد جذب تاکید می کرد که مهم است هر کس خالصانه به فرامین دینش عمل کند و یکی از مهم ترین این فرامین در دین ما نماز اول وقت است و این اول وقت بودنش خیلی اهمیت دارد. حتی اگر به هر دلیل نماز نمی خوانید، با شنیدن صدای اذان، خلوتی پیدا کنید و چند دقیقه ای، به زبان خودتان، هر جور که عشقتان می کشد و برایتان راحت است، با خدا حرف بزنید یا مثلا دعا یا ذکری را که به آن اعتقاد دارید بگویید. البته به نظر من هیچ چیز جای نماز را نمی گیرد، ولی به هر حال هر کس عقاید خودش دارد. (1) 


در کنار نماز یا نیایش اول وقت، که یک جور هماهنگی با کل هستی، در ستایش خدا است، کارهایی مثل غر نزدن، غیبت نکردن و نشنیدن، تهمت نزدن، دروغ نگفتن (در هر شکل و نوع و رنگش)، زخم زبان نزدن، رابطه ی غیرمجاز نداشتن، کنترل نگاه، مهربانی کردن به دیگران، کنترل خشم، دعوا و جدل نداشتن، حرف منفی و نومیدانه به زبان نیاوردن، ناشکری نکردن (و به طور خاص سپاسگزاری بابت هر اتفاق کوچکی) و. کارهایی از این دست، به زلالی روح و آمادگی برای به خدمت در آوردن کائنات و جذب خواسته ها کمک زیادی می کند. و برای هر کدام از این ها (2) می شود چله گرفت! مثلا چهل روز حواسمان باشد که غیبت نکنیم و نشنویم و برای هر بار که موفق نشدیم، جریمه ای بدهیم (جریمه مالی یا هر جریمه دیگری) (3) 


حالا بعد از اینها تازه جذب شروع می شود. تو نمی توانی چیزی را بخواهی که به خیر و صلاح دیگران نیست! نمی توانی به زمین داغ خوردن» همسر خائن یا مادرشوهر ستم پیشه یا رفیق فلان فلان شده ات (صفتی پیدا نکردم خب!) را از کائنات بخواهی. نمی توانی با دلی که پر از کینه و نفرت است از کائنات چیزی بگیری. اگر همسرت، مادرشوهرت، رفیقت و هر کسی در زندگی به تو بد کرده است، طبق قانون کارما، آثار این بدی به خودش برمی گردد. البته نه وما آن طور که تو می خواهی و آن زمان که تو انتظارش را داری؛ اما قطعا در زمان مناسب خودش، به شکل درست اتفاق خواهد افتاد. 


تو باید خواسته ات را طوری تنظیم کنی که در جهت خیر حداکثری برای خودت و دیگران باشد. مثلاً فرض کن که می خواهی کار و بارت رونق بگیرد. باید خواسته قلبی ات این باشد که جیب کسانی که به خدمات یا کالاهایی که ارائه می کنی نیاز دارند پر از پول باشد و کیفیت کار یا اجناس تو عالی باشد و این افراد به آنها تمایل پیدا کنند و از تو خرید کنند و آن قدر از خریدشان راضی باشند و برایشان خیر و برکت داشته باشد که دوباره به سراغت بیایند! نه این که با هزار دوز و کلک و نامردی، کالا یا خدمات معیوبت را به خلق ا. بیندازی و از کائنات هم انتظار همکاری داشته باشی که مبادا لو بروی!


نکته بعدی این که در جذب، باور قلبی و هیجانات متعاقب آن خیلی مهم هستند. بااااید طوری با هممم ی وجودت باور داشته باشی خواسته ات اتفاق می افتد، که شادی حاصل از تحققش را این جا و اکنون، در قلبت، احساس کنی! حتی اگر در ناخودآگاهت به تحقق خواسته ات شک کنی، مانع از جذب شده ای. هر چه هیجاناتت در رابطه با چیزی که می خواهی قوی تر باشد، بیشتر احتمال جذب هست.


شاید شنیده باشید جذبی ها، (شاید به جای دعا کردن) طوری از خواسته شان حرف می زنند که انگار تحقق پیدا کرده است. این همان باور قلبی است. مثلاً می گویند به لطف خدا ماشینی که می خواستم را خریده ام (در حالی که نخریده اند). خب این هم یکی از اصولشان است ولی راستش من زیاد با آن ارتباط برقرار نکرده ام و در عوض دعاهایم این طور تغییر کرده است که به جای این که بگویم خدایا لطفا فلان اتفاق بیفتد می گویم خدایا مرسی که فلان اتفاق می افتد! و این شیوه دعا کردن، حس خیلی خیلی بهتری برایم دارد و رها کردن» را هم برایم آسان تر می کند. از رها کردن هم می گویم!


چیزی که من به شکل بدی تجربه اش کرده ام این است که تلاش بیش از حد برای تحقق یک خواسته، در واقع توقف جذب آن است! و این جا است که رها کردن» اهمیت زیادی دارد.(4) بعد از استفاده از تکنیکهای جذب در تعداد روزهای مشخص، تحقق خواسته تان را به خدا (یا کائنات) بسپرید و با اطمینان قلبی از این که کائنات دارد همه چیز را در راستای تحقق خواسته پیش می برد، رهایش کنید. در واقع باید آن قدر به تحقق خواسته ات ایمان داشته باشی که دیگر پیگیرش نباشی! مثل وقتی که مثلا ماشینت را به دست تعمیرکار ماهری می سپاری و می روی دنبال کارت تا به موقعش زنگ بزند و بگوید بیا ماشین را ببر و ماشین را از روز اول هم بهتر تحویل بگیری! با این تفاسیر، این که بگوییم من هر چه قدر هم از تکنیکها استفاده کردم جواب نداد، نقض قانون رها کردن و امیدوار بودن و حرف منفی نزدن است. 


و در ضمن، برداشت من از قانون رها کردن» این بود که موقع استفاده از تکنیکهای جذب، اصلا و ابدا نیازی نیست به مسیر تحقق خواسته هایمان فکر کنیم؛ بلکه تمرکز ما باید فقط و فقط روی نتیجه باشد. مثلا به جای این که تجسم کنی که سوالهای کنکور بی اندازه آسان است و من اصلا استرس نمی گیرم و از جاهایی که نخوانده ام سوال نمی آید و باید خودت را تصور کنی که در کلاس دانشگاه، نشسته ای و استادت دارد یکی از درسهای رشته ی مورد علاقه تو را تدریس می کند و تو حسابی لذت میبری! حالا این که صحنه های قبلی این فیلم چه باشد با تو نیست. تو فقط با همه وجودت، روی صحنه آخر تمرکز کن.


خب. اینها چیزهایی که بود به نظرم قبل از یاد گرفتن هر تکنیک و روشی برای جذب، باید یاد گرفته شوند و به کار روند و جذب خواسته ها به همین سادگی نیست که مثلاً 68 ثانیه خواسته ات را تجسم کنی یا مراقبه ای داشته باشی یا خواسته هایت را بنویسی و بعد الکی الکی محقق شوند! جذب خواسته ها، آهن ربای قوی می خواهد.


+ شاعر عنوان: عراقی

++ باور کنید از دو سوم حرفهایم فاکتور گرفتم و تازه شد این! ولی دلم نمی آید به دو پست تقسیمش کنم!

+++ هنوز خیلی از مواردی که جذبی ها می گویند برایم قابل هضم نیست و به دنبال دلایل دینی و علمی اش هستم. 

++++آدرس کانال تلگرامی که این پست را بر اساس آن نوشته ام:sepasgozari2  (کانال معجزه شکرگذاری- زیر نظر آقای مجید امیرپور)

++++ در ادامه مطلب، پی نوشتهای غیرضروری ولی مرتبط با متن را می خوانید و البته نخواندید هم نخوانده اید! چون ربط مستقیمی به اصل مطلب ندارد و طولانی هم هست. حالا هر جور که خودتان راحتید!


 ++پی نوشتها:

(1) من سر کلاسهایم، حتی یک بار هم پیش نیامده است که در مورد حجاب، روزه، رابطه با جنس مخالف و. نصیحتی بکنم یا تذکری بدهم. حتی اگر صحبتی بین خود دانشجوها پیش آمده باشد، سعی می کنم جانبداری نکنم و آنها را به احترام به نظرات مخالف و بحث منطقی و مستدل توصیه کنم. ولی نماز» تنها موضوع دینی است که هر وقت پیش آمده است، مستقیماً دانشجوهایم را به خواندنش توصیه کرده ام؛ چون اعتقادی که به آن دارم فراتر از اعتقاد به هر چیز دیگری است. البته این را هم بگویم که اولا من هرگز به کسی نمی گویم بلند شو نماز بخوان! حتی بارها و بارها پیش آمده است که موقع اذان ظهر یا مغرب، با دوستانم بوده ام که اهل نماز نبوده اند و من هیچ وقت نگفته ام بیایید برویم نماز بخوانیم یا چرا شما نماز نمی خوانید و. بلکه فقط گفته ام بچه ها من می روم نماز.  و آنها هم یا التماس دعا گفته اند یا با من آمده اند و کنارم نشسته اند تا نمازم تمام شود. دوم این که، من به کل، اهل خواندن نماز مستحبی نیستم و حتی در شبهای قدر یا در حرم ائمه خیلی کم پیش می آید نماز مستحبی بخوانم. اما به نمازهای پنجگانه به قدر خود خدا ایمان دارم و راستش را بخواهید حتی با نذر نماز اول وقت، به خواسته ام رسیده ام!


(2) در نهایت تاسف و تاثر، باید اعتراف کنم که من در مواردی لنگ می زدم که کاملا به خودم مطمئن بودم! مثلاً می گفتم: خب! من که کلا آدم سر به زیری هستم!» ولی وقتی تکلیف چله، مراقبت از نگاه بود تازه کشف می کردم که ای بابا! عجب آدم چشم چرانی بوده ام و خودم خبر نداشته ام!!! یا مثلا طی این چله متوجه شدم شاید حدود دو سوم حرفهای روزمره ام غیبت کردن یا گوش دادن بوده است و باورم نمی شد این همه سخت باشد سکوت کردن و همراه نشدن با غیبتها یا باز نکردن باب یک غیبت. گاهی حس می کردم دارم میپکم!


(3) من دیدم درجه خطاهایم بالا است و جیبم جوابگو نیست، به جریمه هایی مثل گفتن تعداد مشخصی ذکر، غذا ریختن برای گنجشکها، محرومیت چند ساعته تا یک روزه از استفاده تفننی از فضای مجازی و.) رو آوردم که مفیدتر هم بود! =)


(4) رها کردن» هم از آن مواردی بود که از راههای مختلف و کاملاً بی ارتباط به یکدیگر، نشانه های مستقیمی در موردش دریافت کردم و فهمیدم چاره کارم فقط و فقط همین است! دارم تمرینش می کنم و برای من که عادت داشته ام با همه وجود بجنگم و تلاش کنم، رها کردن یکی از سخت ترین، اما ضروری ترین کارهای دنیا است.




مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها