امروز تولدم است. روزی که به شدت دوستش دارم؛ نه به خاطر جشن تولد و کادو و این جور چیزها. فقط به این دلیل که روز تولد روز شکسته شدن مرز نیستی و آغاز یک هستی بی پایان در من است و اگر بخواهم کمی فیلسوفانه نگاه کنم باید بگویم:

برای یک ممکن الوجود چیزی بهتر از این نیست که وزنه ی علتهایی که وجودش را واجب می کنند، 

سنگین تر از وزنه علتهایی شود که وجودش را ممتنع می سازند و آن وقت در هستی اتفاق بیفتد!


امسال دلم خواست روز تولدم، که برایم روز متفاوتی است، یک پست متفاوت بگذارم و به ذهنم رسید که در بیست روزگی تابستان، این طفل نورسیده را (خودم را) بگذارم روی صندلی داغ و به هر سوالی که از او می پرسید جواب بدهم! فقط لطفا اطلاعات خیلی خصوصی از من نخواهید.


نظرات این پست بدون تایید نمایش داده می شود (لطفا آن اسمها و چیزهایی را که می دانید همیشه در کامنتهایتان سانسور می کنم را ننویسید!). امکان نظر گذاشتن به صورت ناشناس هم هست تا بتوانید بدون تعارف و خجالت و. هر چه می خواهید بپرسید و هر چه دوست دارید بگویید. لطفا در بخش تماس با من در مورد این پست کامنت نگذارید.


تØویر مرتبط



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها