فروید _روانشناس_ مقاله ای دارد که در آن از خاطرات پنهانگر حرف میزند. خاطرات پنهانگر، خاطرات بی اهمیتی از دوران کودکی هستند که به صورت برشهای مقطعی در ذهن مانده اند و ما نمی دانیم چرا باید یادمان باشد که مثلا وقتی ۶ ساله بوده ایم با آن بلوز قرمزه و شلوارک چهارخانه از این طرف اتاق به آن طرف رفته ایم! 

فروید میگوید این خاطرات، در واقع یک سری خاطرات مهم را پنهان می کند. خاطرات مهم، خاطراتی مربوط به مسائل جنسی هستند که ذهن، به دلیل شرم و یا به خاطر ترس از تنبیه، آنها را سانسور می کند و با خاطرات بی اهمیت می پوشاند. آن وقت خاطرات بی اهمیت یا پنهانگر در ذهن (خودآگاه) می مانند و خاطرات بی ادبی! را پشت خودشان مخفی می کنند. 

به عنوان مثال، فروید از بیماری حرف می زند که گفته است زمانی را به یاد می اورد که از معلمش؟ پرسیده حرف m چه تفاوتی با حرف n دارد و معلمش گفته m یک جزء اضافه تر دارد. فروید بعد از بررسیهای روانکاوانه به این نتیجه میرسد که این خاطره، پنهانگر خاطره ی مربوط به کشف تفاوتهای دو جنس است! به همین بیمزگی و یخی!

حالا اینها را گفتم که چه بشود؟ رحمان ۱۴۰۰ را دیدم. حرفی که میخواست بزند به شدت تلخ بود و برای کم کردن این تلخی، برعکس فروید عمل شده بود. سعی کرده بودند مسائل تلخ را پشت حرفهای شوخی و جدی مثبت هیجده مخفی کنند تا از سنگینی اش کم کنند! موفق بودند؟! به نظر من نه! اصلا دوستش نداشتم؛ تلخی اش سر جای خودش بود و لودگی بیمزه و یخی را هم به آن اضافه کرده بودند! همین!


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها