زمانی که با دوستان وبلاگی چله داشتیم، یک روز قرار بود بنشینیم از نعمتهایی بنویسیم که هیچ وقت به آنها فکر نکرده بودیم و این برایمان تمرین جالبی بود. اما شاید هیچ کدام ننوشتیم خدایا شکرت که هر وقت دلم بخواهد میتوانم از خانه بیرون بروم و در اجتماعات حضور پیدا کنم. شکرت که مجبور نیستم از ماسک و دستکش استفاده کنم. شکرت که لازم نیست ساعتی یک بار دستهایم را به مدت ۲ دقیقه با مایع دستشویی بشویم. شکرت که نه تنها نیازی نیست با دیگران فاصله یکی دو متری داشته باشم، که  میتوانم با خیال راحت عزیزانم را بغل کنم و ببوسم یا با دیگران دست بدهم. شکرت که مغازه ها بازند، بیمارستانها بازند، داروخانه ها بازند، دندانپزشکیها بازند، اداره ها بازند، باشگاهها بازند، دفتر پیشخوانها بازند، مدارس بازند، دانشگاهها بازند. شکرت که میتوانیم سفر برویم، میتوانیم  عروسی بگیریم، میتوانیم مرده هایمان را با رعایت همه مراسمها خاکسپاری کنیم، میتوانیم ماهی گلی و سبزه و لباس عید بخریم. شکرت که حوصله سر رفتنهایمان راه چاره دارد.


بغض گلدان لب پنجره را چلچله ها می فهمند 

حال بی حوصله ها را خود بی حوصله ها می فهمند

(رضا_احسانپور)


+ شاعر عنوان: محمدرسول بهمنی

+ شنبه ای که از تو همه چیز به روال عادی برمیگرده! زودتر برس لطفا!

+++ هوای حوصله ابری است. به شدددددددت. دلم شرایط عادی میخواهد!


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها