با خودم قرار گذاشته ام تکه ای از وجودم را زنده زنده دفن کنم. 

با خودم قرار گذاشته ام واژه دعا را از فرهنگنامه دلم حذف کنم.

با خودم قرار گذاشته ام همه وقت و توانی را که برای تحقق رویایم صرف می کردم برای فراموشی رویا بگذارم.

با خودم قرار گذاشته ام که از خودم و از این همه تنهایی و ناتوانی به اولین مقصد ممکن بگریزم.

با خودم قرار گذاشته ام بر سر گوری که هر لحظه مرا در خود فرو می کشد اشک نریزم.

با خودم قرار گذاشته ام ادای زندگی کردن را دربیاورم.

با خودم قرار گذاشته ام قدم به قدم سنگ شوم.

با خودم قرار گذاشته ام دیگر باور نکنم، گریه نکنم، دعا نکنم، تلاش نکنم، التماس نکنم، و بگذارم کسی که اسمش قادر متعال است ولی دوست دارد ارحم الراحمین صدایش کنیم و بیشتر از استجابت، حکمت و آزمون را دوست دارد و خوش و خرم روی خرده های دل آدمهایش راه می رود هر کاری که دلش می خواهد بکند و من فقط و فقط سکوت کنم و به خودم بقبولانم که صراخ المستصرخین مال ما نیست، ملجا کل مطرود مال ما نیست، غیاث المستغیثین مال ما نیست و قرار نیست معجزه اتفاق بیفتد و شاید قادر متعال معجزه هایش را جای دیگری لازم دارد یا شاید عالم حکیم مصلحت نمی داند و شاید قرار است جهنم همین جا باشد (که هست).

باشد قادر متعال! عالم حکیم! خالق کبیر! منتقم جبار! دنیای خودت است با قانونهای خودت. آدمهای خودت است با زجرهای خودشان. باشد خوبی ها را تو دادی و بدیها از جانب ما است. دلت خواست انسان را در رنج بیافرینی؛ دستت طلا. مخلوق خودت هست؛ اختیارش با توست خواستی دنیایت زندان باشد (و نگفته بودی با شکنجه و اعمال شاقه). 

باشد! همه حقهای دنیا با تو. دنیای خودت است. حقهای خودت. آدمهای خودت.

من هم سکوت می کنم. سکوت و حرف زدنم برای تو و دنیای بی رحمت چه فرقی دارد؟ چشم میپوشم از همه دعاهای دلم و دیگر فقط برای خودم می نویسم. برای پیشگیری از انفجار. برای رهایی از سنگینی درد. من فقط برای خودم می نویسم قادر متعال و انتظاری نیست. حرفهایم را به تو بگویم یا نگویم برایت فرقی نمی کند. پس بگذار دیگر برای من هم فرقی نکند این که برای تو حرف می زنم یا نه.

خیالت راحت. همه کارهای دیگری که گفته ای سر جای خودشان هستند. فقط دیگر بی خیال ادعونی باش. استجابتم نکردی.قادر متعال. شکایتی نیست. همه حقهای دنیا با تو است تا همیشه.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها